همون وقتی ک اینجا غر زدم که تنهام و اینا

از چند روز بعدش سعی کردم با همکلاسیام بیشتر ارتباط برقرار کنم و توقعم هم بیارم پایین و بهش به دید گذروندن وقت نگاه کنم

و خیلی خوب بود! دوباره اونقدر حس تنهایی نکردم

و امشب که با بچه ها رفتیم بیرون حس کردم همشون مهربون  تر شدن.

شاید اونا هم احساس نیاز به مهربونی دیدن رو داشتن. 

و اینکه خیلی تا آخر خط زیاد فاصله نداریم

فقط خاطره ها میمونه. 

دلتنگم شدم تازه! 

از لحاظ درس و دانشگاه...

داستان ادامه دارد

حس ,ها ,خیلی ,هم ,تازه ,شاید ,اونا هم ,شاید اونا ,شدن شاید ,تر شدن ,هم احساس

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلودها شورای دانش آموزی دبیرستان نمونه دولتی سعدی مطالب اینترنتی کلبه علم و دانش Jeremy golekpuneh مدرس دوره اصول سرپرسی فروش بازاریابی مدیران روسای دفاتر گنجینه فایل آموزش سئو زندگی نو